حامدحامد، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 12 روز سن داره

قشنگترين نعمت خدا

پيشرفت هاي دو روزپيش.....

ديگه ميدوني كه شانه براي شانه كردن مو است چون وقتي ميخام مو هايت راشانه كنم به جاي اينكه شانه راداخل دهانت كني به موهات ميزني .... كتاب راهم ميدوني براي پاره كردن نيست براي خوندن است ووقتي برگه ميزني آواز ميخوني و ميگي آآآآآآآ از دوروز پيش هم وقتي مي ايستي روي نوك انگشتاي پامي ايستي..... كمك دادنت تو غذا خوردن خودت هم حرف نداره غذاي انگشتي رابيشتر دوست داري وبادستت غذا را در مياري ودوباره خودت بادستات ميذاري داخل دهانت..... روزها هم يك ساعت بيشتر نمي خوابي آخه دوست داري بلندبشي وكلي شيطوني كني......... وقتي هم قايم ميشم سرت رااين طرف وآن طرف ميكني تاپيدايم كني..... يادت دادم كه چطور در بطري را برداري وبگذاري ول...
25 خرداد 1393

بازيگوشي ها و حرف زدن هاي 11ماهگي

ماشاالله ماشالله خيلي باهوش تر وشيطونتر شدي يادگرفتي وقتي آقاجون را ببيني آقا آقا كني يا وقتي مامان بزرگ را مي بيني بهش ميگي ننه ...قبلا وقتي اذان يا قرآن ميخوندم ميخنديدي و دست وپا ميزدي ولي الان تا الله اكبر اذان راميشنوي ميخندي و ميگي آداه يعني الله.... خيلي خيلي هم حرف گوش كن هستي تا يكي بهت ميگه نكن يانه نه نه تو هم اون كار راانجام نمي دي .....ازيك ماه تاحالاوقتي  ازت مي پرسيم زبونت كو بيرون مياري وچشمات كو چشمات رامي بندي تازگيا هم وقتي بهت ميگيم شكمت كو شكمت راباد ميكني....... خيلي خيلي بيرون رفتن رادوست داري وتاميبيني يكي لباسش راميپوشه ويا چادرروي سرش مي اندازه شروع به دست وپازدن ميكني ودستات رامياري بالا وميگي دد و...
22 خرداد 1393
1